که ز ما هیچ ندانند...

که ز ما هیچ ندانند...

۱۶ ساله که شدم ، با خودم عهد کردم که اشتباهاتم را کنار بگذارم ، دوست داشتن تو هیچ وقت جزو اشتباهاتم نبود . اشتباهاتم را دیگر تکرار نکردم ، همان اشتباهات کمرنگ شده ی پانزده سالگی...
حالا این ۱۶ هم دارد تمام میشود و من دو سه هفته دیگر سر در اینستا مینویسم I just turned 17 !
بالاخره هیفده سالگی که نمیشود بدون عهد و این حرفها بماند ! میخواهم از هفده سالگی به بعد ؛ دوست داشتنت را برای خودم نگه دارم، دیگر نمی‌گذارم تپش قلبم را بشنوی ، مثلا مدام یادآوری نکنم که تو چقدر ارزشمند و دوست داشتنی هستی !
مگر قبل از این که نمیدانستی ، من دوستت نداشتم؟! مگر هوای دوست داشتنت( به این نحو دور و قندتوی دل آب کن ) را از روزهای کودکیِ خیلی وقت پیش نداشتم؟ پس‌لزومی ندارد بگویم و تو را موذب کنم ک حالا چه جوابی باید بدهی ...
از این ۱۷ به بعد ؛ تو راز من خواهی بود ...
من این راز را در دلم نگه خواهم داشت :)
برچسب‌ها: Bemysecret, illkeepyou

مهتآب |16:49 |دوشنبه چهارم دی ۱۳۹۶